چهل سال از آغاز جنگ هشت سالهی بین ایران و عراق میگذرد. جنگی که مردم ایران نیز مانند اغلب ملتها و مردم جهان با ماهیت آن مخالف هستند. ما هم نمیخواستیم جنگ کنیم، اما جنگ سرزده و بدون اینکه در بزند به خانهمان آمد و وقتی به خانهمان آمد نمیتوانستیم دفاع نکنیم پس دفاع کردیم. وقتی هم دفاع میکنیم، شهید هست، مجروح هست، اسیر هست، گرسنگی و فقر هم هست. این جنگ بیتردید بر زندگی کودکان و نوجوانان اثرات زیادی گذاشت، از نوجوانانی که شناسنامهشان را برای رفتن به جبهه دستکاری کردند گرفته تا مهاجرتی که دامان خانوادههای بسیاری را گرفت. چه بسیار کودکان و نوجوانانی که عزیزانشان را در این جنگ از دست دادند و تلخیهایی را تجربه کردند. پس بیهوده نیست دنبال اثرات این جنگ در ادبیات کودک و نوجوان باشیم. علیالخصوص در سالهای گذشته که تصاویر متفاوتی را منعکس میکنند.
نویسندگان و فعالان فرهنگی نمیتواند نسبت به کودکی که مادرش جلوی چشماش زیر آوار ماند و این بلاها به سرش آمد و مخاطب اوست، بیتفاوت باشد. نویسنده چگونه میتواند نسبت به این اتفاق بزرگ که در روحیه کودک و نوجوان اثر میگذارد، بیتفاوت باشد؟
هر نویسندهای از منظری به جنگ نگاه کرده است. یکی به کودکان آرامش داده و از زندگی در جنگ گفته و نوشته، دیگری مقاومت را به تصویر کشیده است. و خب عده بسیاری هم فقط شعار دادهاند. البته همه آثار ادبیات دفاع مقدس شعاری نیست و گاها کتابهای خوب و مناسبی نیز منتشر میگردد.
همه میدانند که صلح خوب است ولی چگونگی مطرح کردن آن مهم است. نویسنده نمیتواند فقط با بیان مسیله صلح رسالت خود را انجام دهد. این که مستقیم بیان شود «صلح خوب است یا جنگ بد است» در ادبیات کودک و نوجوان جایی ندارد. هیچ کودک و آدم بزرگی جنگ را دوست ندارد. هر چقدر هم که واژه صلح مطرح شود، باز هم کودکان قدرت برپایی صلح را ندارد. کودکان دخالتی در جنگها نداشتند که حالا صلح ایجاد کنند. ولی میتوان به خوبی از موضوعاتی چون دوستی، آرامش و مهربانی و مقاومت در ادبیات کودکان گفت. اینکه «جنگ نکنید و صلح چیز خوبی است» حرف بزرگترهاست. برای بیان این مفاهیم زیبا نیز ابتدا باید با زبانی که مناسب کودک و نوجوان است گفته شود، جنگ چیست و بعد بگوییم نبودنش چه ضرورتی دارد. که البته هر دو روش و راه شعار زده شده است. در واقع نویسندگان هر دو گروه از دو سمت بام افتادهاند.
راهکار چیست و در زمان حال باید برای کودکان در باب جنگ از چه نوشت؟ نویسنده از دفاع هشتسالهمان باید به عنوان تاریخ شیرین مقاومت حرف بزند، نه چیز دیگر. الان باید از تاریخ دفاع مقدس، شهامت و مقاومت و با دستهای خالی ایستادن در مقابل کسانی که جنگ میخواستند، صحبت کنیم.
باید افتخار مقاومت را به کودکان و نوجوانان ارایه کرد و باید برای آنها از این افتخار حرف زد و نحوه لذت بردن و زیست در زمانی که جنگی وجود ندارد را به آنها آموزش دهیم.
برای بیان مسئله جنگ نیز حتما نباید رئال نوشت. باید عنصر خیال به این واقعیت اضافه گردد و این خیال برای مخاطب کودک و نوجوان میتواند لذتبخش باشد و در خاطرش بماند.
همچنین لازم است برای کودکان و نوجوانان قهرمانسازی نمود. یا در واقع قهرمانهایمان را درست معرفی کنیم. نه به گونهای که احساس شود دست نیافتنی هستند. متأسفانه ما در منطقهای زندگی میکنیم که به جهان سومی شناخته شده است و در آن به قهرمان احتیاج است. ما هنوز راه زیادی داریم تا به آن نقطه برسیم که هر کس برای خودش یک قهرمان است. و برای رسیدن به این نقطه ابتدا باید قهرمانهای خود را درست بشناسانیم تا قهرمانهای کودک و نوجوان به باور قهرمان شدن برسند. هر فردی خود یک قهرمان است؛ قهرمان زندگی خود.
رستم قهرمان بود، آرش قهرمان بود در مقابل شهید بروجردی، شهید صیاد و شهید باکری و شهید سلیمانی هم قهرمان هستند. اینها در زمان خود کارهای عجیب و غریب زیادی کردهاند که باید به عنوان الگو برای کودکان و نوجوانان با زبان خودشان مطرح شوند. در باب ادبیات کودک و نوجوان بهتر است تقدس و دست نیافتنی بودن را کنار گذاشت و اینگونه مطرح کرد که اینها آدمهایی بودند که در زمانی که انتظار نمیرفت، موفق شوند، موفقیتهای بزرگی نصیب مردم کردند و کودکان و نوجوانان بایستی اینها را بشناسند و حس توانایی قهرمان شدن در آنها ایجاد شود. اینکه اگر خدای نکرده وضع مشابهی پیش بیاید، من هم قهرمانم و دوم اینکه الان که جنگ نیست از آرامش آن لذت میبرم.
با تمام این تفاسیر آثار خوبی در ادبیات کودک و نوجوان به چشم میخورد از آن جمله میتوان به رمان هستی نوشته فرهاد حسنزاده، شب بخیر فرمانده نوشته احمد اکبرپور، عاشقانههای یونس در شکم ماه به قلم جمشید خانیان، آی ابراهیم اثر غلامرضا امامی همچنین کتابهای محمدرضا بایرامی و داوود امیریان اشاره نمود.