مالک اشتری و میگفتی:
تا شهادت چقدر دیر شده است
خانه در من شکسته باید رفت
شهر در من گم است و آواره
کوهی از بغض در گلو مانده
اشک در چشم من اسیر شده است
عطر و بوی حماسهی چمران!
راوی فتح و حصر آبادان!
کوهمرد دوکوهه و بستان!
اینچنین شیر ما امیر شده است
آه ای قاسم سلیمانی!
خیبریپهلوان میدانها
با تو هر شیعهمرد ایرانی
قد علم کرده مثل شیر شده است
شب جمعه، شب خداییها
شب معراج کربلاییها
ای نوای تو نی نواییها
از تو گفتن چه ناگزیر شده است
واژهها شعرهای غرق غماند
شهدای مدافع حرماند
واژهواژه نگاه کن اما
شاعری در غم تو پیر شده است