این کتاب که سومین مجلد از مجموعه «انقلاب اسلامی در خراسان شمالی به روایت مردم» به شمار میرود، 11 راوی دارد. طرح جلد این کتاب هم متناسب با عنوان آن انتخاب شده است؛ فردی پوشیده در لباس نظامی با مدالهایی آویزان بر این لباس که تاجی قرمزرنگ بر سر دارد و دستهایش را بر گوشهایش گذاشته تا هیچ صدایی نشنود.
در مقدمه «فریاد در خاموشی» ضمن اشاره به ریشه تاریخی شهر اسفراین، این موضوع بیان شده است که کتاب در قالب خاطرات مردمی، حکایتهایی را از دوران پهلویها تا پیروزی انقلاب دربرمیگیرد. این کتاب هم بیانگر این موضوع است که در شهرهایی کوچک مانند اسفراین و حتی روستاها مردم به مبارزات انقلابی میپرداختند: «آن موقع خانمها بیشتر چادر رنگی سرشان میکردند و چادر مشکی زیاد مرسوم نبود. مرسوم هم نبود که زنی از روستا بیاید شهر برای راهپیمایی؛ ولی همسرم چادر مشکیاش را زیر بغل میگرفت و با من میآمد اسفراین و تو حمام کلاتهعربی، چادرش را عوض میکرد و قاطی انقلابیها میشد. زنهای شاهی روستا که این اواخر، فهمیده بودند او برای چه کاری میرود اسفراین، هر وقت او را چادر در بغل میدیدند، به هم نشانش میدادند و میگفتند: فلانی باز میره اسفراین...»