جوانی با لباس شبیه به پردهخوانان و نقالان در حالی که یک مطراق به دست دارد در میانه میدان است. پشت سرش پردهای قرار دارد که به تصاویری از فاجعه منا و شهید حاج محمدابراهیم باقری مزین شده است. کنار او یک بخشی نشسته است و دوتاری در دست دارد. بخشی پنجهای بر دوتارش میزند و مینوازد.
پردهخوان:
به نام خداوند جان آفرین *** حکیم سخن در زبان آفرین
خداوند بخشنده دستگیر *** کریم خطابخش پوزش پذیر
یکی را به سر، برنهد تاج بخت *** یکی را به خاک اندر آرد ز تخت
گستان کند آتشی بر خلیل *** گروهی بر آتش برد ز آب نیل
به درگاه لطف و بزرگیش بر *** بزرگان نهاده بزرگی ز سر
جهان، متفق بر الهیتش *** فرومانده از کنه ماهیتش
بشر، ماورای جلالش نیافت *** بصر، منتهای جمالش نیافت
تأمل در آیینه دل کنی *** صفایی به تدریج، حاصل کنی
محال است سعدی که راه صفا *** توان رفت جز بر پی مصطفی
پرده خوان: عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما تماشاگران معزز و محترم با رخصت از محضر بزرگان و صاحب نظران امروز با نقلی جذاب در خدمت شما هستیم.
پرده خوان: اما راویان اخبار و ناقلان آثار و طوطیان شکرشکن شیرین گفتار و خوشه چینان خرمن سخن دانی و صرافان سر بازار معانی و چابک سواران میدان دانش، توسن خوش خرام سخن را بدینگونه به جولان در آورده اند که...
پرده خوان با مطراق به تصویر رمی جمرات روی پرده اشاره میکند
در دوم مهر ۱۳۹۴ برابر با ۱۰ ذیحجه ۱۴۳۶ قمری همزمان با عید سعید قربان در مراسم رمی جمرات در منطقه منا و در شهر مکه، عربستان سعودی فاجعهای رخ داد و منجر به جان باختن بیش از 2200 زائر به دلیل ازدحام حجاج شد. آمار دقیق تلفات این حادثه رسماً اعلام نشد اما مقامات رسمی عربستان ۲ روز پس از وقوع حادثه تعداد جانباختگان را تنها ۷۶۹ نفر اعلام کردند.
پرده خوان با مطراق به تصویر ازدحام حجاج در منا روی پرده اشاره میکند
حال اینکه با توجه به مشاهدات میدانی صورت گرفته جمعیتی در حدود ۸٬۰۰۰ نفر در این واقعه جان باختند. تعداد جانباختگان ایرانی در این حادثه ۴۶۴ نفر اعلام شده که تمامی مفقودان حادثه تا تاریخ ۱۶ دی ۱۳۹۴ شناسایی شدند و ۴۲ قربانی دیگر در قبورالشهدای مکه دفن شدهاند. در پی این حادثه، ۳ روز عزای عمومی توسط رهبر انقلاب حضرت آیت الله سید علی خامنهای در ایران اعلام شد.
پرده خوان با مطراق به تصویر گوینده اخبار شبکه خبر با برچسب مشکی کنار تلویزیون (نشانه عزا) اشاره میکند
این خبر دلخراش موجب ناراحتی بسیاری از ایرانیان شد و پس از مدتی اخبار دردناکتری از این فاجعه مخابره شد به طوری که خانوادههای حجاج را نگران کرد. اکثر جانباختگان، حجاج ایرانی بودند و هر لحظه بر تعداد قربانیان افزوده میشد که در نهایت اسامی آنها اعلام شد.
پرده خوان به تصویر اجساد حجاج در خیابان در حالی که پارچه سفید روی آنها کشیده شده اشاره میکند
فاجعه منا به دلیل بیکفایتی آلسعود رخ داد و در این فاجعه حدود 8 هزار حاجی از جمله 464 حاجی ایرانی به شهادت رسیدند که با وجود گذشت هفت سال از آن زمان، دلیل این فاجعه مشخص نیست و مسؤولان سعودی هم درباره این فاجعه اسفناک سکوت کرده و پاسخی برای آن ندارند.
پرده خوان به تصویری اشاره میکند که در آن برخی حجاج زنده زیر اجساد گیر افتاده و تقاضای آب دارند و پلیسهای عربستان نظارهگر این صحنه هستند، ولی کمک نمیکنند.
اما بشنوید از لحضات جانکاه حجاج ایرانی، در آن لحظات بسیاری از حجاج تقاضای آب داشتند، اما نیروهای سعودی با وجود اینکه درخواست آنها را میشنیدند و امکان کمک داشتند از جای خود تکان نمیخوردند و توجهی به حجاج نمیکردند.
مخصوصا به حجاج ایرانی و غیر عرب زبان هیچ کمکی از سوی پلیس آل سعود و آمبولانسها نمیشد و کسانی زنده بودند بر اثر ازدهام جمعیت زیر جنازه ها گیر افتاده بودند. اکثر کسانی که با بیکفایتی آل سعود زیر دست افتادند و جان دادند سالمندان زنان و نوجوانان بودند.
پرده خوان به تصویری اشاره میکند که در آن برخی حجاج با بالا رفتن از فنسها و نردهها قصد فرار از ازدحام جمعیت را دارند. برخی از آنها در تلاش هستند به دیگر افراد کمک کنند.
هر چند کسانی که قدرست بدنی بیشتری داشتند توانستند با بالا رفتن از نردهها جان خود را نجات دهند اما اکثر حجاج در این مخمصه گیر افتاده بودند. در این بین بودند افرادی که قصد داشتتند دست دیگر افراد را بگیرند و آنها را به بالای دیوار برسانند. اما ازدحام بیش از حد جمعیت و گرمای شدید کار را مشکل کرده بود.
پرده خوان با مطراق به تصویر شهید حاج محمد ابراهیم باقری روی پرده اشاره میکند
یکی از کسانی که در این فاجعه به شهادت رسید شهید حاج محمدابراهیم باقری بود. این شهید بزرگوار در تاریخ دوم اردیبهشت ۱۳۲۱ در روستای آجقان از توابع شهرستان اسفراین بدنیا آمد. نام پدرش بابامحمد و نام مادرش تازه گل بود.
پرده خوان با مطراق به تصویر کودکی محمدابراهیم در حال کشاورزی و کمک به پدرش روی پرده اشاره میکند
محمدابراهیم دوران کودکی را در روستای آجقان تا اوایل دوران جوانی همراه پدر به کشاورزی مشغول بود اما از آنجایی که صدای بسیار زیبایی به ارث برده بود در مسجد روستا به قرآن خوانی و مداحی مشغول بود. و در ایام دیگر در شبهای زمستان که سرگرمی وجود نداشت بعد از پایان کار روزمره با دوستان به شب نشینی و خواندن مشغول میشد و اینچنین شد که خودجوش دوتاری تهیه کرد و بدون داشتن استاد، مشغول به نواختن و خواندن شد.
پرده خوان با مطراق به تصویر محمدابراهیم در حال دو تار زدن روی پرده اشاره میکند
محمدابراهیم از همان ابتدا چون شعری در اختیار نداشت و طبع شاعری بسیار قوی داشت، اشعار آهنگها را نیز خود میسرود و اجرا میکرد و آهنگهای انقلابی و محلی با دوتار مینواخت. آهنگهای محمدابراهیم در اوایل انقلاب مخاطبان و طرفداران خاص خودش را داشت و اغلب مردم روستای آجغان پای محفل او مینشستند.
پرده خوان با مطراق به تصویر محمدابراهیم در حال نواختن دوتار در مجلس عروسی روی پرده اشاره میکند
چون در قدیم بخشی کمتر پیدا میشد، دوستان و آشنایان به اصرار محمدابراهیم را جهت مجالس شادی دعوت میکردند و او هم کم کم مجلس قبول کرد و با کمی همت و تلاش، طی چند سال به هنرمند درجه یک دوران خودش تبدیل شد. تا جایی که وقتی محمدابراهیم بود، بخشیهای دیگر را کمتر طرفدار داشتند.
پرده خوان با مطراق به تصویر محمدابراهیم در حال کار در سلمانی روی پرده اشاره میکند
استاد باقری در روستا مغازه سلمانی و آرایشگری باز کرد بنابراین هم آرایشگر بود و هم دوتار مینواخت مردم بخاطر این که با یک استاد کار همه مجلسان راه میافتاد او را ترجیح میدادند. استاد باقری دارای سبک، لحن و لهجه و سلیقه خودش در بخشی گری بود و برخی آهنگها را به سلیقه خودش تنظیم میکرد.
پرده خوان با مطراق به تصویر محمدابراهیم در حال دو تار زدن در جمعی اشاره میکند که در پس زمینه عکس امام به دیوار نصب شده است.
اوضاع بدین منوال گذشت که در اوج قیام حضرت امام خمینی و ۵ سال قبل انقلاب بود. محمدابراهیم، صحنهها و وقایع انقلاب را به صورت روز شمار، فریم به فریم و روز به روز و طبق اتفاقی که هر صبح و شب رخ میداد به صورت شعر درآورده و در روستاها با آهنگهای دوتار برای مردم اجرا میکرد. طوری که نوار انقلابی محمدابراهیم یکی از کاملترین و بهترین تاریخ نگارهای انقلاب به زبان کرمانجی با دوتار است.
سالها گذشت و محمدابراهیم فعالیتش در زمینه بخشی گری را تا سال ۵۷ ادامه داد و بعد آن کلا از این شغل کناره گیره کرده و به رشته دندانسازی تجربی روی آورد.
پرده خوان به تصویری اشاره میکند که در آن جمشید ولینژاد (از اساتید دوتار اسفراین) به همراه مرد کارگر به مطب دندانسازی محمدابراهیم مراجعه کرده و محمد ابراهیم برای مرد کارگر دندان میگذارد.
روزی جناب آقای جمشید ولینژاد از اساتید دوتار و موسیقی اسفراین، به همراه یک نفر دیگر به مطب دندانسازی حاج محمد ابراهیم باقری میآیند. آقای ولینژاد به استاد باقری میگوید: این شخص که همراه من است اهل شیروان است و در تهران کارگری میکند. وضعیت مالی مناسبی ندارد، اگر مقدور است برایش دندان بگذارید و با ایشان مراعات نمایید.
استاد باقری برای آن مرد دندان میگذارد چند ماه از این قضیه میگذرد و در روز عید قربان، آن مرد از تهران با آقای ولینژاد تماس میگیرد و میگوید:
آقای باقری که برای من دندان گذاشت الان کجا هستند؟ میشود با ایشان صحبت کنم؟
آقای ولینژاد میگویند: چرا؟ چیزی شده؟
آن مرد میگوید: ایشان امروز صبح به خواب من آمد و یک شاخه گُل سرخ به من داد و گفت از دندانت راضی هستی؟ گفتم بله سپس آقای باقری دستم را بوسید گل را داد و خندید و رفت
آقای ولینژاد در پاسخ آن مرد میگویند:
ایشان ساعت ۱۰ صبح ِ همین امروز که شما خواب دیدید، در منا به شهادت رسیدهاند
پس حکمتِ خوابِ شما، همین بوده است.
پرده خوان به تصویری اشاره میکند که در آن محمدابراهیم در دامان طبیعت نشسته و دو تاری در دست دارد. پیرمرد سیدی در حال گذر است و محمد ابراهیم او را به نوشیدن چای و گوش دادن به دوتار دعوت میکند.
روز ۱۳ فروردینِ سال ۹۴ بود حدودا شش ماه قبل از شهادت، محمد ابراهیم برای روز ۱۳ بِدَر به همراه خانواده به باغهای روستای رویین اسفراین رفته بود و داخل باغی در کنار رودخانه نشسته بود. پیرمرد سیّدی از اهالی روستای رویین که دوستی دیرینهای با محمد ابراهیم داشت از آنجا میگذشت. محمد ابراهیم، پیرمرد سید را صدا زد و گفت بیا بنشین چایی بخور تا برایت دوتار بزنم. پیرمرد گفت: باشد وقتی دیگر، مزاحم نمیشوم. محمد ابراهیم گفت: وقتی دیگر در کار نیست... بیا بنشین... این آخرین دوتاری است که از من می شنوی.
پیره مرد آمد و نشست.
و محمد ابراهیم شروع به دوتار زدن کرد.
پردهخوان کناری میایستد و بخشی آهنگ کمالِ تا زَنُم را مینوازد
سَرِ کوهِ بلند، من باشم و تو
رفیقان رفتن و من باشم و تو
همان روزی که در غربت بمیرُم
به یک لایه کَفَن، من باشم و تو (ایشان و فرزندشان)
هوا گرم است و نیمروزه، خدایا
دِلُم بر یار میسوزه خدایا
اگر مُردَم در این دشت و بیابان
کَفَن بر من کِه میدوزه؟... خدایا
پردهخوان به میانه میدان میآید. و به عکس شهید محمدابراهیم باقری اشاره میکند.
بله عزیزان شهید حاج محمدابراهیم باقری در اخلاق بسیار وارسته، بسیار اجتماعی و خنده رو بودند. این بزرگمرد خیر خواه، برای ستمدیدگان و افراد تحت پوشش کمیته امداد به رایگان دندان میگذاشتند. اگر گنجشکی آزرده میشد و یا بر کسی ستمی دیده میشد ایشان از نازک دلی اشک میریختند.
استاد حاج محمد ابراهیم باقری در سن ۷۳ سالگی بعد از قریب به پنجاه سال فعالیت درخشان و مثال زدنی در بین مردم، در دوم مهر ماه سال ۱۳۹۴ در مناسک حج و در روز عید قربان و در سرزمین منا و در فاجعه منا به همراه فرزند ارشدشان، حاج گل محمد باقری به دیدار معبود شتافتند و روحشان آسمانی گردید.
روحش شاد...
بخشی زخمهای بر دوتار میزند و ادامه آهنگ کمالِ تا زَنُم را نقل میکند. سپس دست از نواختن دوتار میکشد و تشویقهای حضار به نمایش خاتمه میدهد
پایان